2 مدل انگیزه وجود داره، درونی و بیرونی:
پول، جایزه، خوب بنظر اومدن اینا انگیزه بیرونی هستن.
انگیزه درونی زمانیه که شما با انجام عمل یا به پایان رسوندن یک کاری این حس رو دارید که پاداشتونو دریافت کردید.
با همه این حرفا بازم نمیشه به انگیزه اعتماد کرد.
اصلا مهم نیست چقدر عاشق شغلتون هستین، یه روزایی هست که حال انجام هیچ کاری رو ندارید.
اینجا دقیقا همون جاییه که یه سیستم با استراتژی کمک میکنه به انگیزه وابسته نباشید.
1.چندتا هدف مهم برای تمرکز انتخاب کن و بقیه چیزا رو بیخیال شو
یه مثال میزنم، من 3تا اولویت مهم دارم:
نوشتن محتوای مفید. استخدام افراد خیلی خوب. بررسی پروژه ها.
بطور مثال من ابتدای هر روز کاری، یک ساعت ایده پردازی میکنم.
ولی اگر یه روز حوصله اینکارو نداشتم چی؟
به خودم اجازه میدم یه کار دیگه انجام بدم.
-تا زمانی که به یکی از اون 3 اولویت تمرکز من مربوط باشه-
مثلا یه مقاله میخونم یا با تیمم صحبت میکنم یا یه سمینار میبینم…
2.یادتون نره که انگیزه اختیاریه
لازم نیست حتما احساس کنید باید یه کاری انجام بدید، تا بتونه واقعا عملی بشه.
نیاز نیست حتما احساستون با عمل شما یکی باشه. اونم زمانی که خیلی دلتون میخواد همه چی زودتر پیش بره.
ممکنه احساس کنی خسته هستی اما بازم لباس ورزشتو بپوشی و برای مسابقه تمرین کنی. این دقیقا جاییه که روتین به احساس میتونه غلبه کنه.
3.هر وقت امکانش بود، محول کن
هر وقت کار یا ایده ای به ذهنت اومد که جز اولویت های تمرکزت نبود سعی کن اونو به فرد دیگه ای محول کنی:
زمانی که با محول کردن انرژی، زمان و تمرکز خودتو میتونی ذخیره کنی زمانی که یه نفر توی اون کار بهتر از تو عمل میکنه(واگذاری به متخصص)
اهمیت لذت بردن از مسیر
همه ما با خوشحالی و احساس ارزش با انگیزه میشیم.
لذت و ارزش رو توی کاری که انجام میدید پیدا کنید.
اون موقع هست که بدون کمترین تلاش و مشقتی همه کاری به طرز شگفت انگیزی انجام میشن و روتین و دیسیپلین دیگه کاری از روی اجبار نخواهد بود.