ما عاشق چه افرادی میشویم؟ (به زبان خیلی ساده)

ما عاشق چه افرادی میشویم؟ (به زبان خیلی ساده) اگر بخوایم به این سوال یک پاسخ رمانتیک بدیم، باید بگیم که غریزه ما رو به سمت افراد زیبا(از لحاظ درونی و بیرونی)جذب میکنه، ما عاشق افراد مهربون که ما رو درک میکنن میشیم و چون غریزه این کار رو برای ما انجام میده

اگر بخوایم به این سوال یک پاسخ رمانتیک بدیم، میگیم که غریزه ما رو به سمت افراد زیبا(از لحاظ درونی و بیرونی)جذب میکنه، ما عاشق افراد مهربون که ما رو درک میکنن میشیم و چون غریزه این کار رو برای ما انجام میده، ما باید مراقب باشیم که وقت انتخاب شریک زندگی، اجازه بدیم غریزه ما رو راهنمایی کنه و فاکتورهایی مثل وضعیت مالی یا اصل و نسب و تحلیل های روانی و … رو اصلا در نظر نگیریم.

این چیزیه که توی داستان های عاشقانه میبینیم. عشق واقعی از دیدگاه رمانتیک به این صورت تعریف میشه: غریزه به طور طبیعی ما رو به سمت افردی که با اونها خوشحال هستیم جذب میکنه. عشق از دیدگاه رمانتیک خیلی قشنگ و مهربونه، علتش هم احتمالا اینه که نظریه پردازانِ این دیدگاه، فکر میکردند به این وسیله به رابطه هایِ ناموفقی که به واسطه جامعه و والدین انتخاب میشدند(ازدواج سنتی) میتونن پایان بدن. اما یه مشکلِ بزرگ وجود داره، و اون اینکه در این مورد ثابت شده پیروی کردن از غریزه یک فاجعست. مکتب فکریِ دیگه که تحت تاثیر روانشناسیه تاکییدش روی این موضوعه که، ما در واقع عاشق افرادی که به شکل ایده آل دوستمون دارن و به ما عشق می ورزن نمیشیم! بلکه عاشق افرادی میشیم، که اونها به شکلی یک حسِ آشنا رو در ما تداعی میکنن.

الگوهایِ عاشق شدن در بزرگسالی، از چگونگیِ عشق ورزی در کودکی پدید میان و با طیف وسیعی از مشکلاتی که ریشه در کودکی داره همراهه، و این تاثیر مستقیم بر انتخاب های ما و همچنین مانعی برای رشد و انتخابِ درستِ ما میتونه باشه.

ممکنه فکر کنیم که ما واقعا به دنبال احساسِ شادی در عشق هستیم. اما در حقیقت ما به دنبال یک شرایط و حسِ آشنا هستیم.

ما به دنبال این هستیم که احساساتی که در دوران کودکی تجربه کردیم، در بزگسالی بازسازی کنیم، و این میتونه شامل محرومیت از حضورِ گرم والدین، ترس از عصبانیت اونها و … باشه.

پس منطقیه که بعضی افراد رو رد کنیم، نه به این خاطر که خوب نبودن، بلکه چون اونها برای ما یکم زیادی خوب بودن. یعنی اونها با الگوهای ناراحت کننده ی گذشته ما مطابقت نداشتن.

بطور مثال اونها قابلِ اعتماد، همیشه کنار ما و گرم و صمیمی بودن اما چیزی که در کودکی اتفاق افتاده، محرومیت از حضور والدین و کمبود محبت و … بوده.

مثلا ممکنه ما جذبِ افراد هیجان انگیز و غیر قابل پیشبینی بشیم، دلیل این نیست که ما با این افراد هارمونی بیشتری داریم، فقط به این خاطره که ناخودآگاه ما داره توی گوش ما میگه این حسُ خستگیِ ذهنی و آشفتگیِ ناشی از ارتباط با اینجور افراد برای تو آشناست.

غرایز درواقع یک سری تجربیات در کودکیِ ما هستن که در ناخودآگاه موندگار شدن.

برای اینکه عشق زندگیمونو درست انتخاب کنیم، اول از همه باید ببینیم ناخودآگاه ما چقدر توی جذابیت افراد برای ما نقش داره. در واقع چطور ناخودآگاه میخواد یک رنجِ قدیمی رو برای ما بازسازی کنه. یک راهش اینه که کاغذ و قلم بردارید و ویژگیِ افرادی که توی روابط قبلی ناامیدتون کردن و جدا شدید رو بنویسید و نقاط مشترک این رنج ها رو در مقایسه با تجربیاتِ دوران کودکی پیدا کنید. مطمئنا به نتایج شگفت انگیزی میرسید. اینکار به شما تصویری واضح از افرادی که برای شما مناسب نیستند اما به دنبالشون میرید میده.

منبع: theschooloflife

Photo from redkit2002