اپیکتوس بزرگ به شاگردانش گفت:
“شروع فلسفه در داشتن درک روشن از اصول حاکم بر فرد است.”
منظور او این بود:
مردم، زمانی فیلسوف میشوند که بدانند افکار آنها را چه چیزی کنترل میکند و بتوانند افکار خود را آنالیز کنند.
درواقع اپیکتوس می خواست به شاگردانش کمک کند تا
الگوهای تفکر اغراق آمیز که تأثیر مخربی بر زندگی می گذارد، خارج شوند.
الگوهایی مانند برچسب زدن منفی، فاجعه سازی،
کاستن ارزش مثبت، استدلال های احساسی و سایر تحریفات شناختی.
امروزه یکی از رایج ترین الگو های تفکر مخرب، “همه یا هیچ” است. چند نمونه از این تفکر:
-اگر تو با من نیستی، بر علیه من هستی.
-اون (آقا/خانم) خوبه/ اون بده.
-چون این تلاش بطور کامل موفقیت آمیز نبود پس یک شکست کامل است.
یا یه عبارت دیگر کمال گرایی!
کمال گرایی با خودش افسردگی و خستگی به همراه دارد.
یک روش ناراحت کننده و بی ثمر برای زندگی است.
چگونه اسم آن کمال گرایی است؟
وقتی که به ندرت با حس کمال یا رضایت همراه هست و فقط نا امیدی به همراه دارد.
متفکران متوجه شدن که ما نباید دنبال کمال گرایی برویم
بلکه ما باید” بهترین کار را با چیزی که در اختیار داریم انجام بدهیم.”
به جای کمال گرایی
باید فلسفه عمل گرایی را در آغوش بگیریم.
عمل گرایی-بر خلاف کمال گرایی-شما را با اهمال کاری فلج نمیکند،
هر چه که بتواند بدست می آورد.
و اینجاست که اپیکتوس میگوید:
“ما هیچوقت کامل نمیشویم. اهداف ما باید در جهت پیشرفت باشد.”
( نه در جهت کمال) یعنی ما باید سعی کنیم از قبل بهتر باشیم و نه اینکه کامل باشیم.
حدود یک ساله که متوجه شدم درگیر کمال گرایی افراطی هستم و تلاش میکنم که بتونم با مطالعه و تمرین از کمال گرایی افراطی رها بشم.الان این مقاله رو خوندم. یکی دو جمله ی آخزرش خیلی خوب بود که گفته بود:
ما هیچوقت کامل نمیشویم. اهداف ما باید در جهت پیشرفت باشد.
( نه در جهت کمال) یعنی ما باید سعی کنیم از قبل بهتر باشیم و نه اینکه کامل باشیم.
ممنونم از شما